مالک مدیر موفقی است که برای عقد قرارداد نفتی با نروژی‌ها به مأموریت می‌رود اما دچار چالش‌های جدید می‌شود.
مالک از سوی نعمت ریزآبادی مأمور برگزاری مهمانی به مناسبت عقد قرارداد می‌شود و نقشه‌ای برای آینده دارد.
جنازه نعمت ریزآبادی در ویلای مالک پیدا می‌شود و رازهایی از گذشته او در مسیر پیش روی شخصیت‌ها قرار می‌گیرد.
مالک از کشمکش‌های خانوادگی و تجاری به شدت تحت فشار قرار می‌گیرد و به کریم، کارمند سابق شرکت نیاز دارد.
مالک برای فشار بیشتر بر خانواده ریزآبادی، خبری از ارتباط ناصر با مواد مخدر را منتشر می‌کند.
سمیرا خانه جدیدی خریداری کرده و مالک با مشکلات مالی جدیدی مواجه می‌شود که تهدیدهای جدیدی را به همراه دارد.
مالک به دست آوردن کنترل بیشتر در شرکت و زندگی خود را در بحران می‌بیند و دچار تغییرات روانی می‌شود.
مالک به منصوره پیشنهاد می‌دهد تا شرکت را به دست گرفته و ناصر و خانواده‌اش را از ایران بیرون کنند.
مالک در شرکت قدرت را به دست می‌گیرد، اما مشکلات شخصی و خانوادگی‌اش همچنان ادامه دارد.
بحران جدیدی به نام دستگیر شدن میثم در دبی پیش می‌آید و مالک باید راهی برای حل مشکل پیدا کند.
آتش سوزی عمدی در انبار شرکت بحران جدیدی را برای مالک به وجود می‌آورد که باید سریعاً بر آن غلبه کند.
مالک نقشه‌ای برای جلوگیری از تهدیدات می‌کشد و از سوی دیگر، رابطه خانوادگی‌اش به شدت در حال تضعیف است.
مالک از تصمیمات خطرناک برای اداره شرکت و خانواده‌اش پرده برمی‌دارد و به دنبال راهی برای فرار از بحران‌ها است.
با مرگ مائده، نزاع بین خانواده‌های مالکی و ریزآبادی شدت می‌گیرد و وضعیت بحرانی می‌شود.
مالک در تلاش است تا خانواده‌اش را از فروپاشی نجات دهد و به هر قیمتی می‌خواهد از آنها محافظت کند.
میثم که تنها وارث تاج و تخت مالک است، برای انتقام از قاتل او وارد میدان می‌شود، در حالی که ورود طلوعی به هولدینگ ریزآبادی پیچیدگی‌های جدیدی را به همراه دارد.
میثم علی‌رغم میلش تسلیم سمیرا شده و حضور طلوعی را در هولدینگ می‌پذیرد، اما پیشنهاد مشارکت در پروژه عظیم و درخواست غیرمنتظره طلوعی باعث شوکه شدن میثم می‌شود.
میثم در جستجوی رد منصوره به رازی سر به مهر پی می‌برد که تمام معادلات ذهنی‌اش را بهم می‌ریزد و در تلاش است تا با دنبال کردن رد خون مالک، به حقیقت دست یابد.
میثم با تحریک دستمال‌چی تلاش می‌کند به پشت‌پرده فعالیت‌های اقتصادی مشکوک طلوعی پی ببرد، در حالی که پیامی از طرف مالک دریافت می‌کند که معماهای جدیدی پیش روی او می‌گذارد.
بعد از دریافت پیام مالک، میثم مطمئن می‌شود که دستان طلوعی به خون پدرش آلوده است و تصمیم می‌گیرد علیه او دست به اقداماتی مخفیانه بزند.
طلوعی که دیگر قادر به مهار میثم نیست، برای کشف رازهای او تلاش می‌کند و چون از جانب میثم احساس خطر کرده، علیه او دسیسه‌چینی می‌کند.
طلوعی که به خون میثم تشنه است، با کمک املشی موفق می‌شود میثم را به دام بیندازد، اما اتفاقی غیرمنتظره رخ می‌دهد.
میثم با پیگیری سرنخ‌های جدید علیه طلوعی به حقیقت نزدیک‌تر می‌شود، در حالی که طلوعی برای پیروزی در مناقصه دست به توطئه می‌زند.
با مرگ فرنهاد، کار میثم پیچیده‌تر می‌شود و او که از نبرد با طلوعی خسته است، تصمیم به ترک شرکت می‌گیرد، اما اتفاقی جدید او را دوباره وارد بازی می‌کند.
میثم با دنبال کردن سرنخی که سیما به او داده، به کشف پشت پرده فساد طلوعی نزدیک می‌شود، اما موانعی بر سر راه او قرار می‌گیرد و میثم مجبور می‌شود برای رسیدن به حقیقت خطر کند. بوی خون همچنان به مشام می‌رسد.
میثم که به قتل شفاعت متهم شده، به اجبار از سمیرا کمک طلوعی را می‌پذیرد تا از مخمصه‌ای که در آن گرفتار شده رهایی یابد، اما این تصمیم عواقب غیرقابل پیش‌بینی به همراه دارد.
میثم که از طلوعی خیانت دیده، در تلاش است تا خود را از مخمصه‌ای که در آن گرفتار شده نجات دهد، اما زمانی که قصد فرار دارد، ناگهان خبری مهم دریافت می‌کند که مسیرش را تغییر می‌دهد.
میثم که دیگر چیزی برای از دست دادن ندارد، بی‌پروا و مصمم به دل خطر می‌زند تا از طلوعی انتقام بگیرد، در حالی که هنوز بوی خون به مشام می‌رسد.
مالک که در پی انتقام از طلوعی است، با برنامه‌ای دقیق سعی دارد به او نزدیک شود و می‌داند تنها راه جلب اعتماد طلوعی از طریق مشکلات هلدینگ خواهد بود.
سماوات با مدارکی که مالک از او خواسته برای افشای طلوعی به ایران سفر می‌کند، اما با دخالت سمیرا که از موضوع آگاه شده، مالک و سماوات در تله‌ای خطرناک گرفتار می‌شوند.
با مرگ عبدی و نابودی اسناد، مالک فرصتی برای ادامه جنگ علیه طلوعی پیدا می‌کند و به سراغ یکی دیگر از دشمنان طلوعی می‌رود تا به شبکه قدرت او نفوذ کند.
مالک به کمک حمید و سماوات دامی برای پانی می‌چید. حمید برای اجرای نقشه به سراغ پانی می‌رود، در حالی که مالک برای خراب کردن برنامه‌های طلوعی با کسی که سیما پیدا کرده ملاقات می‌کند.
پانی در تله مالک گرفتار می‌شود. طلوعی که وقت کمی برای انجام پروژه‌هایش دارد، پیشنهاد وسوسه‌انگیزی به سیما می‌دهد. مالک و سیما نقشه جدیدی برای طلوعی و پانی می‌کشند و در ادامه بازی، برگ برنده خود را برای طلوعی رو می‌کنند.
طلوعی، پانی را تحت فشار قرار می‌دهد تا با مالک مصالحه کند.
مالک علیه سمیرا دست به اقدامی تلافی‌جویانه می‌زند. او و سیما که همچنان در تلاش‌اند از بین سهام‌داران یارکشی کنند، سراغ نفر بعدی می‌روند. در این اثنا، مالک به محتوای وصیت‌نامه پی می‌برد.
پانی که به رابطه مالک و سیما شک کرده، دست به ترفندی می‌زند تا سر از کارشان دربیاورد. او برای ضربه زدن به مالک سراغ کسی می‌رود که چیزهای زیادی از او می‌داند. نفرت پانی از مالک کار خودش را می‌کند.
با لو رفتن سیما و مالک توسط اسپاد، سیما در تلاش است که خود را از مخمصه‌ای که در آن گرفتار شده نجات دهد.
مالک در تله‌ی سمیرا گرفتار می‌شود، اما با همراهی سیما تلاش می‌کند تا بازی را به نفع خود تغییر دهد. او سراغ یکی از نزدیکان طلوعی می‌رود تا او را علیه طلوعی تحریک کند. در این اثنا، ردی از اسناد و مدارک فساد طلوعی پیدا می‌شود…
مالک برای ربودن اسناد و مدارک طلوعی دست به کار می‌شود. با کمک دکتر اسماعیل طلوعی، او موفق می‌شود طلوعی را به دردسر بیندازد. در همین حال، سیما و سمیرا با کنترل طلوعی و وراثش به مالک کمک می‌کنند تا به هدفش نزدیک شود… غروب طلوعی نزدیک است.
با فرار طلوعی، مالک حالا در یک قدمی تصاحب هولدینگ است. اکنون نوبت وارثان طلوعی و ریزآبادی است که یکی‌یکی از بازی تاج و تخت مالک حذف شوند…
با حذف پانی، نوبت به وارثان طلوعی می‌رسد. مالک به کمک یارانش، سیما و سمیرا، نقشه شومی را علیه دختران طلوعی اجرا می‌کند. لحظه‌ی انتقام از طلوعی نزدیک است.
مالک آخرین برگ بازیش را رو می‌کند. او فاتحانه بر سریر خون نشسته و پا در مسیری می‌گذارد که هنوز بوی خون از آن به مشام می‌رسد.
کارگردان: محمدحسین مهدویان
بازیگران: جواد عزتی ، رعنا آزادی‌ور
مالک مدیر موفقی است که برای عقد قرارداد نفتی با نروژی‌ها به مأموریت می‌رود اما دچار چالش‌های جدید می‌شود.
مالک، مردی از طبقه پایین که به کمک خان عمو به ثروت رسیده، همواره با یادآوری فقر و گذشته‌اش درگیر است. شخصیت جدیدی به نام کریم وارد داستان می‌شود؛ مردی ناامید و شکست‌خورده که همسرش از او جدا شده و حضانت فرزندش را از دست داده است. کریم که فکر می‌کند بی‌پولی عامل تمام ناکامی‌هایش است، حاضر است برای رسیدن به پول دست به هر کاری بزند و همین ضعف، او را به طعمه‌ای مناسب برای نقشه‌های مالک تبدیل می‌کند.
